گل کرده در ردیف غزلهای ما حسین
شوری غریب داده به این بیتها حسین
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
دل و جانم فدای حضرت دوست
نی، فدای گدای حضرت دوست
ماییم ز قید هر دو عالم رَسته
جز عشق تو بر جمله درِ دل بسته
دین را حرمیست در خراسان
دشوار تو را به محشر آسان