امروز که انتهای دنیای من است
آغاز تمام آرزوهای من است
با بال و پری پر از کبوتر برگشت
هم بالِ پرندههای دیگر برگشت
لطفی که کرده است خجل بارها مرا
بردهست تا دیار گرفتارها مرا
هر دم از دامن ره، نوسفری میآمد
ولی این بار دگرگون خبری میآمد
یک دختر و آرزوی لبخند که نیست
یک مرد پر از کوه دماوند که نیست