میرود بر لبۀ تیغ قدم بردارد
درد را یکتنه از دوش حرم بردارد
هر زمانی که شهیدی به وطن میآید
گل پرپر شده در خاطر من میآید
محکوم شد زمین به پیمبر نداشتن
مجبور شد به سورۀ کوثر نداشتن
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
رُخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علی اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی