هنگام سپیده بود وقتی میرفت
از عشق چه دیده بود وقتی میرفت؟
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید
قرآن که کلام وحده الا هوست
آرامش جان، شفای دلها، در اوست