پیراهن سپید ستاره سیاه بود
تابوت شب روان و بر آن نعش ماه بود
پشت غزل شکست و قلم شد عصای او
هر جا که رفت، رفت قلم پا به پای او...
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید