آواز حزین باد، پیغمبر کیست؟
خورشید، چنین سرخ، روایتگر کیست؟
بودهست پذیرای غمت آغوشم
از نام تو سرشار، لبالب، گوشم
دریاب من، این خستۀ بیحاصل را
این از بد و خوب خویشتن غافل را
درختان را دوست میدارم
که به احترام تو قیام کردهاند
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
چو موج از سفر ماهتاب میآید
از آب و آینه و آفتاب میآید