عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
ای پاسخ بیچون و چرای همۀ ما
اکنون تویی و مسألههای همۀ ما
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
این سخن کم نیست دنیا صبحگاهی بیش نیست
شهر پرآشوبِ امکان، کوچهراهی بیش نیست
نام تو عطر یاس به قلب بهار ریخت
از شانههای آینه گرد و غبار ریخت