دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست
تا داشتهام فقط تو را داشتهام
با نام تو قد و قامت افراشتهام
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز
این زن که از برابر طوفان گذشته بود
عمرش کنار حضرت باران گذشته بود