ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
کسی که عشق بُوَد محو بردباری او
روان به پیکر هستیست لطف جاری او
این کیست به شوق یک نگاه آمده است
در خلوت شب به بزم آه آمده است
سلام! ای سلام خدا بر سلامت!
درود! ای کلام الهی، کلامت!
بیتاب دوست بودی و پروا نداشتی
در دل به غیر دوست تمنا نداشتی