گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
انبوه تاول بر تنت سر باز کرده
این هم نشان دیگری از سرفرازیست
دوباره لرزش دست تو بیشتر شده است
تمام روز تو در این اتاق سر شده است
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
افتاده بود در دل صحرا برادرش
مانند کوه، یکه و تنها، برادرش
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟