بنای دین که با معراج دستان تو کامل شد
به رسم تهنیتگویی برایت آیه نازل شد
آوردهام دو ظرف پر از رنگ، سبز و سرخ
یک رنگ را برای خودت انتخاب کن
و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را
ای در تو عیانها ونهانها همه هیچ
پندار یقینها و گمانها همه هیچ
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من
مجنون تو کوه را ز صحرا نشناخت
دیوانۀ عشق تو سر از پا نشناخت
ای آنکه دوای دردمندان دانی
راز دل زار مستمندان دانی
ای سرّ تو در سینۀ هر محرم راز
پیوسته درِ رحمت تو بر همه باز
بازآ بازآ هر آنچه هستی بازآ
گر کافر و گبر و بتپرستی بازآ