ای عشق! کاری کن که درماندند درمانها
برگرد و برگردان حقیقت را به ایمانها
داشت میگفت خداحافظ و مادر میسوخت
آب میریخت ولی کوچه سراسر میسوخت
ای مشعل دانش از تو روشن
وی باغ صداقت از تو گلشن
از زخم شناسنامه دارند هنوز
در مسجد خون اقامه دارند هنوز
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
ز آه سینۀ سوزان ترانه میسازم
چو نی ز مایۀ جان این فسانه میسازم
عالمى سوخته از آتش آهِ من و توست
این در سوخته تا حشر گواهِ من و توست