آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
این جاده که بیعبور باقی مانده
راهیست که سمت نور باقی مانده
یک دفتر خون، شهادتین آوردند
از خندق و خیبر و حنین آوردند
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است