ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
این جاده که بیعبور باقی مانده
راهیست که سمت نور باقی مانده
یک دفتر خون، شهادتین آوردند
از خندق و خیبر و حنین آوردند
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام