فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد
خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد
چهل غروب جهان خون گریست در غم رویت
چهل غروب، عطش سوخت، شرمسار گلویت
جهان نبود و تو بودی نشانۀ خلقت
همای اوج سعادت به شانۀ خلقت
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
رساندهام به حضور تو قلب عاشق را
دل رها شده از محنت خلایق را
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست
در ساحل جود خدا باران گرفته
باران نور و رحمت و احسان گرفته
سیلاب میشویم و به دریا نمیرسیم
پرواز میکنیم و به بالا نمیرسیم