از سمت مدینه خبر آورد نسیمی
تا مژده دهد آمده مولود عظیمی
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
ای یکهسوار شرف، ای مردتر از مرد!
بالایی من! روح تو در خاک چه میکرد؟
این زن که از برابر طوفان گذشته بود
عمرش کنار حضرت باران گذشته بود