هان این نفس شمرده را قطع کنید
آری سر دلسپرده را قطع کنید
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
اگر خدا به زمین مدینه جان میداد
و یا به آن در و دیوارها دهان میداد
از زخم شناسنامه دارند هنوز
در مسجد خون اقامه دارند هنوز
رفتی سبد سبد گل پرپر بیاوری
مرهم برای زخم كبوتر بیاوری
ز آه سینۀ سوزان ترانه میسازم
چو نی ز مایۀ جان این فسانه میسازم
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟