ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
ای حضرت خورشید بلاگردانت
ای ماه و ستاره عاشق و حیرانت
خورشید که بوسه بر رخ خاور زد
در سینه دلش مثل پرستو پر زد
هر کس که شود پاک سرشت از اینجاست
تعیین مسیر سرنوشت، از اینجاست
سر تا به قدم آینۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقدهگشایی
یک لحظه به فکر هستی خویش نبود
دنیاطلب و عافیتاندیش نبود
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
ای همه جا یار رسولِ خدا
محرم اسرار رسولِ خدا
از جوش مَلَک در این حرم هنگامهست
اینجاست که هر فرشته، گلگون جامهست
حُسنت، به هزار جلوه آراسته است
زیباییات از رونق مه کاسته است
چشم تو نوازشگر و مهرافروز است
در عمق نگاه تو غمی جانسوز است
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم