آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
چشمهها جوشید و جاری گشت دریا در غدیر
باغ عشق و آرزوها شد شکوفا در غدیر
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم