آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم
از غم دوست در این میکده فریاد کشم
دادرس نیست که در هجر رخش داد کشم