پس از چندین و چندین سال آمد پیکرش تازه
نگاهش از طراوت خیستر، بال و پرش تازه
بد نیست که از سکوت تنپوش کنی
غوغای زمانه را فراموش کنی
آنجا كه حرف توست دگر حرف من كجاست؟
در وصل جای صحبت از خویشتن كجاست؟
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
برگرد ای توسل شبزندهدارها
پایان بده به گریۀ چشمانتظارها
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟