میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
انبوه تاول بر تنت سر باز کرده
این هم نشان دیگری از سرفرازیست
دوباره لرزش دست تو بیشتر شده است
تمام روز تو در این اتاق سر شده است
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
زنی شبیه خودش عاشق، زنی شبیه خودش مادر
سپرده بر صف آیینه دوباره آینهای دیگر
افتاده بود در دل صحرا برادرش
مانند کوه، یکه و تنها، برادرش
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی