سجاد! ای به گوشِ ملائک، دعای تو
شب، خوشهچینِ خلوت تو با خدای تو
یک بار رسید و بار دیگر نرسید
پرواز چنین به بام باور نرسید
ای پر سرود با همۀ بیصداییات
با من سخن بگو به زبان خداییات
اگرچه باغِ پر از لالۀ تو پرپر شد
زمین برای همیشه، شهیدپرور شد
قندیل و شمعدان و چراغان
آیینه و بلور و کبوتر
ای ریخته نسیم تو گلهای یاد را
سرمست کرده نفحهٔ یاد تو باد را
کوه آهسته گام برمیداشت
پیکر آفتاب بر دوشش
جاده ماندهست و من و اين سر باقى مانده
رمقی نيست در اين پيکر باقى مانده