عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
لحظهاى در خود فنا شو تا بقا پيدا كنى
از منيّتها جدا شو تا منا پيدا كنى
اگر خواهی ای دل ببینی خدا را
نظر کن تو آیینۀ حقنما را
آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است