ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم
آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام