غریبِ در وطن، میسوخت آن شب
درون خویشتن، میسوخت آن شب
بیحرمتی به ساحت خوبان قشنگ نیست
باور کنید پاسخ آیینه سنگ نیست
آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
کنج اتاقم از تب و تاب دعا پر است
دستانم از «کذالک» از «ربنا» پر است
ای آنکه غمت وقف دلِ یاران شد
بر سینه نشست و از وفاداران شد