ای حرمت قبلۀ مراد قبایل!
وی که بوَد قبله هم به سوی تو مایل
چون کوفه که چهرهای پر از غم دارد
این سینه، دلی شکسته را کم دارد
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
یک کوه رشید دادهام ای مردم!
یک باغ امید دادهام ای مردم!
خوش باد دوباره یادی از جنگ شدهست
دریاچۀ خاطرات خونرنگ شدهست
گل بر من و جوانى من گریه مىکند
بلبل به همزبانى من گریه مىکند
چون آينه، چشم خود گشودن بد نيست
گرد از دل بيچاره زدودن بد نيست