فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد
خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد
چهل غروب جهان خون گریست در غم رویت
چهل غروب، عطش سوخت، شرمسار گلویت
عالم همه مبتدا، خبر کرببلاست
انسان، قفس است و بال و پر کرببلاست
تویی که نام تو در صدر سربلندان است
هنوز بر سر نی چهرۀ تو خندان است
یک پنجره، گلدانِ فراموش شده
یک خاطره، انسانِ فراموش شده
به تعداد نفوس خلق اگر سوی خدا راه است
همانقدر انتخاب راه دشوار است و دلخواه است
جهان نبود و تو بودی نشانۀ خلقت
همای اوج سعادت به شانۀ خلقت