ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
وانهادهست به میدان بدنش را این بار
همره خویش نبردهست تنش را این بار
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
باز باران است، باران حسینبنعلی
عاشقان، جان شما، جان حسینبنعلی
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم