خاکیان را از فلک، امید آسایش خطاست
آسمان با این جلالت، گوی چوگان قضاست
چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
دستی كه طرح چشم تو را مست میكشید
صد آسمان ستاره از آن دست میكشید
ای پاسخ بیچون و چرای همۀ ما
اکنون تویی و مسألههای همۀ ما
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام