میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
مردم که شهامت تو را میدیدند
خورشید رشادت تو را میدیدند
داشت میرفت لب چشمه سواری با دست
دشت لبریز عطش بود، عطش... اما دست...
پروندۀ جرم مستند را چه کنم؟
شرمندگی الی الابد را چه کنم؟
در شور و شر حجاز تنهاست علی
در نیمهشبِ نماز تنهاست علی
آن جانِ جهانِ جود برمیگردد
ـ بر اجدادش درود ـ برمیگردد
زنی شبیه خودش عاشق، زنی شبیه خودش مادر
سپرده بر صف آیینه دوباره آینهای دیگر
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی