نسل حماسه، وارثان کربلا هستیم
نسلی که میگویند پایان یافت، ما هستیم
سبز همچون سرو حتی در زمستان ایستادم
کوهم و محکم میان باد و طوفان ایستادم
دوباره زلف تو افتاد دست شانۀ من
طنین نام تو شد شعر عاشقانۀ من
شهید کن... که شهادت حیات مردان است
ولی برای شما مرگ، خط پایان است
تا گلو گریه کند، بُغض فراهم شده است
چشمها بس که مُطَهَّر شده، زمزم شده است
شکست باورت، ای کوه! پشت خنجر را
نشاند در تب شک، غیرت تو باور را
تو قلّهنشین بام خوبیهایی
تنها نه نشان که نام خوبیهایی
کی صبر چشمان صبورت سر میآید؟
کی از پس لبخندت این غم برمیآید؟
فریاد اگرچه در تو پنهان بودهست
خورشید تکلّمت فروزان بودهست