عید آمده، هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
اول دفتر به نام خالق اکبر
آنکه سِزَد نام او در اولِ دفتر
بیا باران شو و جاری شو و بردار سدها را
به پیکارِ «نخواهد شد» بیاور «میشود»ها را
میآیم از رهی که خطرها در او گم است
از هفتمنزلی که سفرها در او گم است