کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
چه گویمت که چها کرد در نبرد، حسین؟
فقط خداست که داند چهکار کرد حسین
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را
گفت: ای گروه! هر که ندارد هوای ما
سر گیرد و برون رود از کربلای ما...