ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
بر شانۀ یارش بگذارد سر را
بردارد اگر او قدمی دیگر را
ای بستۀ تن! تدارک رفتن کن
تاریک نمان، چشم و دلی روشن کن
یاد تو گرفته قلبها را در بر
ماییم و درود بر تو ای پیغمبر
انگار پی نان و نوایید شما
چون مردم کوفه بیوفایید شما
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
حُر باش و ادب به زادۀ زهرا کن
خود را چو زهیر، با حیا احیا کن