میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
صلاة ظهر شد، ای عاشقان! اذان بدهید
به شوق سجده، به شمشیر خود امان بدهید
سر تا به قدم آینۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقدهگشایی
زنی شبیه خودش عاشق، زنی شبیه خودش مادر
سپرده بر صف آیینه دوباره آینهای دیگر
ای همه جا یار رسولِ خدا
محرم اسرار رسولِ خدا
اشکها! فصل تماشاست امانم بدهید
شوقِ آیینه به چشم نگرانم بدهید
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی