کجاست جای تو در جملۀ زمان که هنوز...
که پیشازاین؟ که هماکنون؟ که بعدازآن؟ که هنوز؟
ما شیعۀ توایم دل شادمان بده
ویران شدیم، خانۀ آبادمان بده
در این سحر که سحرهای دیگری دارد
دل من از تو خبرهای دیگری دارد
مرا به ابر، به باران، به آفتاب ببخش
مرا به ماهی لرزان کنار آب ببخش