ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
کجاست جای تو در جملۀ زمان که هنوز...
که پیشازاین؟ که هماکنون؟ که بعدازآن؟ که هنوز؟
تشنگان را سحاب پیدا شد
رحمت بیحساب پیدا شد
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
در این سحر که سحرهای دیگری دارد
دل من از تو خبرهای دیگری دارد
بر روی نیزه ماه درخشان برای چه؟
افتاده کنج صومعه قرآن برای چه؟
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟