کمر بر استقامت بسته زینب
که یکدم هم ز پا ننشسته زینب
یک بار رسید و بار دیگر نرسید
پرواز چنین به بام باور نرسید
موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
نوای کاروانت را شنیدم
دوباره سوی تو با سر دویدم
اگرچه باغِ پر از لالۀ تو پرپر شد
زمین برای همیشه، شهیدپرور شد
احساس از هفت آسمان میبارد، احساس
بوی گل سرخ است يا بوی گل ياس؟
بیاور با خودت نور خدا را
تجلیهای مصباح الهدی را
از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری
وا شد از ابوا به روی خلق، باب دیگری...
قرآن که کلام وحده الا هوست
آرامش جان، شفای دلها، در اوست