ای غم، تو که هستی؟ از کجا میآیی؟
هر دم به هوای دل ما میآیی
خواهرش بر سینه و بر سر زنان
رفت تا گیرد برادر را عنان
لحظهاى در خود فنا شو تا بقا پيدا كنى
از منيّتها جدا شو تا منا پيدا كنى
اگر خواهی ای دل ببینی خدا را
نظر کن تو آیینۀ حقنما را
از نو شکفت نرگس چشمانتظاریام
گل کرد خارخار شب بیقراریام