آمادهاند، گوش به فرمان، یکی یکی
تا جان نهند بر سر پیمان یکی یکی
همنوا بود با چکاچک من
غرّش آسمان و هوهوی باد
گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
عشق تو در تمامی عالم زبانزد است
بیعشق، حال و روز زمین و زمان بد است
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
خاکریز شیعه و سنی در این میدان یکیست
خیمهگاه تفرقه با خانهٔ شیطان یکیست
حقیقت مثل خورشید است در یک صبح بارانی
نمیماند به پشت ابرهای تیره زندانی
جاده در پیش بود و بیوقفه
سوی تقدیر خویش میرفتیم
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
سلمان کیستید؟ مسلمان کیستید؟
با این نگاه، شیعهٔ چشمان کیستید؟
همّت ای جان که دل از بند هوا بگشاییم
بال و پر سوی سعادت چو هما بگشاییم