شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید
یک بار رسید و بار دیگر نرسید
پرواز چنین به بام باور نرسید
آرامشی به وسعت صحراست مادرم
اصلاً گمان کنم خودِ دریاست مادرم
اگرچه باغِ پر از لالۀ تو پرپر شد
زمین برای همیشه، شهیدپرور شد