میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
یک بار رسید و بار دیگر نرسید
پرواز چنین به بام باور نرسید
قدم در دفاع از حرم برندارد
سپاھی که تیغ دودَم برندارد
اگرچه باغِ پر از لالۀ تو پرپر شد
زمین برای همیشه، شهیدپرور شد
سر تا به قدم آینۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقدهگشایی
زنی شبیه خودش عاشق، زنی شبیه خودش مادر
سپرده بر صف آیینه دوباره آینهای دیگر
هیچ کس نشناخت دردا! درد پنهان علی
چون کبوتر ماند در چاه شب افغان علی
ای همه جا یار رسولِ خدا
محرم اسرار رسولِ خدا
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی