فتح نزدیک است وقتی مرد میدان حمزه باشد
خصم خاموش است وقتی شیر غرّان حمزه باشد
چهل غروب جهان خون گریست در غم رویت
چهل غروب، عطش سوخت، شرمسار گلویت
یاد تو گرفته قلبها را در بر
ماییم و درود بر تو ای پیغمبر
جهان نبود و تو بودی نشانۀ خلقت
همای اوج سعادت به شانۀ خلقت
در آتشی از آب و عطش سوخت تنت را
در دشت رها کرد تن بیکفنت را