ای تن و جانت سپر هر بلا
کوفۀ تو قطعهای از کربلا
ای خوشهای ز خرمن فیضت تمام علم!
با منطق تو اوج گرفته مقام علم
چون کوفه که چهرهای پر از غم دارد
این سینه، دلی شکسته را کم دارد
ای دلنگران که چشمهایت بر در...
شرمنده که امروز به یادت کمتر...
امشب حرم خدا حرم شد
از مقدم یار محترم شد
یک کوه رشید دادهام ای مردم!
یک باغ امید دادهام ای مردم!
خوش باد دوباره یادی از جنگ شدهست
دریاچۀ خاطرات خونرنگ شدهست
ای فروغ دانشت تا صبح محشر مستدام
وی تو را پیش از ولادت، داده پیغمبر سلام
ای ماه آسمانی ماه خدا حسن!
خورشید، مستمند تو از ابتدا حسن!
با دشمن خویشیم شب و روز به جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
سلام ما به تو، ای هاجر چهار ذبیح
درود ما به تو، ای مریم چهار مسیح...
بریز آب روان اسما، ولی آهسته آهسته
به جسم اطهر زهرا، ولی آهسته آهسته...
چون آينه، چشم خود گشودن بد نيست
گرد از دل بيچاره زدودن بد نيست
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم
باز روگرداندم از تو، باز رو دادی به من
با همه بیآبرویی آبرو دادی به من