رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
قریه در قریه پریشان شده عطر خبرش
نافۀ چادر گلدار تو با مُشک تَرَش
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری
کسی که دیگر خود خدا هم، نیافریند مثال او را
چو من حقیری کجا تواند، بیان نماید خصال او را