پروندۀ جرم مستند را چه کنم؟
شرمندگی الی الابد را چه کنم؟
مرگ بر تازیانهها
تازیانههای بیامان، به گردههای بیگناه بردگان
در شور و شر حجاز تنهاست علی
در نیمهشبِ نماز تنهاست علی
دلتنگی همیشۀ بابا علی علی!
سردارِ لشکر من تنها علی علی!
آن جانِ جهانِ جود برمیگردد
ـ بر اجدادش درود ـ برمیگردد
در این کشتی درآ، پا در رکاب ماست دریاها
مترس از موج، بسم الله مجراها و مُرساها
قندیل و شمعدان و چراغان
آیینه و بلور و کبوتر
آری همین امروز و فردا باز میگردیم
ما اهل آنجاییم، از اینجا باز میگردیم
کوه آهسته گام برمیداشت
پیکر آفتاب بر دوشش
زود بیدار شدم تا سرِ ساعت برسم
باید اینبار به غوغای قیامت برسم
جاده ماندهست و من و اين سر باقى مانده
رمقی نيست در اين پيکر باقى مانده
جان آمده رفته هیجان آمده رفته
نام تو گمانم به زبان آمده رفته
دوباره گفتم: دیگر سفارشت نکنم
دوباره گفتم: جان تو و حسین، پسر!
قرار بود که عمری قرار هم باشیم
که بیقرار هم و غمگسار هم باشیم