سجادۀ سبز من چمنزاران است
اشکم به زلالی همین باران است
عشق با نامِ شما درصددِ تاختن است
نام تو معنی دل بردن و دل باختن است
آورده است بوی تو را کاروان به شام
پیچیده عطر واعطشای تو در مشام
مصائب تو مگر از مسیح کمتر بود؟
چه قدر سهم دل آخرین پیمبر بود؟
قافله قافله از دشت بلا میگذرد
عشق، ماتمزده از شهر شما میگذرد
هنوز از جبهه میآید نسیم آشنای تو
خیالانگیز و رؤیایی عروج تا خدای تو
مدینه میروی آهسته از بقیع بپرس
که راز گم شدن قبر مادر ما چیست؟
زمین ز بتکدهها پُر شدهست، ابراهیم!
دوباره دور تفاخر شدهست ابراهیم