او هست ولی نگاهِ باطل از ماست
دیوارِ بلندِ در مقابل از ماست
ای پاسخ بیچون و چرای همۀ ما
اکنون تویی و مسألههای همۀ ما
ای خاک ره تو خطّۀ خاک
پاکی ز تو دیده عالم پاک
چشمۀ خور در فلک چارمین
سوخت ز داغ دل امّالبنین
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
گر سوى ملک عدم باز بیابى راهى
شاید از سرّ وجودت بدهند آگاهى
دختر فکر بکر من، غنچۀ لب چو وا کند
از نمکین کلامِ خود حقِ نمک ادا کند