شدهست خیره به جاده دو چشم تار مدینه
به پیشوازی تنهاترین سوار مدینه
عید آمده، هر کس پی کار خویش است
مینازد اگر غنی و گر درویش است
تا با حرم سبز تو خو میگیرم
در محضر چشمت آبرو میگیرم
من كیستم؟ کبوتر بیآشیانهات
محتاج دستهای تو و آب و دانهات
این اشکهای داغ را ساده نبینید
بَر دادن این باغ را ساده نبینید